تولد دوباره روح و عرفان؛ نگاهی به زندگی، عشق و آثار مولانا جلال‌الدین بلخی

میهن نوین: مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، از بزرگ‌ترین چهره‌های تاریخ عرفان و ادب فارسی، با زندگی‌نامه‌ای پرفراز و نشیب و آثار ماندگاری چون مثنوی معنوی و دیوان شمس، همچنان الهام‌بخش میلیون‌ها نفر در سراسر جهان است. او که در قرن هفتم هجری در شهر بلخ دیده به جهان گشود، نه‌تنها از خاندان علم و معرفت برخاست، بلکه خود نیز طی دهه‌ها با فراگیری علوم دینی، عرفانی و فلسفی به جایگاهی والا دست یافت.

مولانا، فرزند بهاءالدین ولد، یکی از عارفان بزرگ و سخنوران نامدار زمان خود بود. به دلیل ناملایمات سیاسی و مخالفت‌های فکری، خانواده‌اش ناچار به مهاجرت شدند و پس از سفری طولانی که از بلخ تا مکه و شام را دربر گرفت، سرانجام در شهر قونیه، واقع در آسیای صغیر، اقامت گزیدند. همین شهر بعدها به محل شکوفایی اندیشه‌های عرفانی مولانا تبدیل شد.

زندگینامه مولوی

او در نوجوانی تحت تعلیم استادان برجسته‌ای همچون محقق ترمذی و کمال‌الدین عدیم قرار گرفت و برای مدتی نیز در دمشق اقامت گزید و از اندیشه‌های محی‌الدین عربی بهره برد. اما نقطه عطف اصلی زندگی مولانا، نه در حوزه علم فقه یا کلام، بلکه در ملاقات با مردی اسرارآمیز و عارفی شوریده‌دل به نام شمس تبریزی رقم خورد.

دیدار با شمس تبریزی، زندگی مولانا را دگرگون ساخت. از عالمی فقیه و خطیب به شاعری عاشق و عارفی شوریده تبدیل شد که عرفان را نه‌فقط در کتاب و مدرسه، که در رقص، سماع، عشق و تجربه درونی جست‌وجو می‌کرد. شمس، همچون نوری در تاریکی، مولانا را از قیل و قال فقهی به ذوق و حال عرفانی رهنمون ساخت و این آشنایی منجر به دگرگونی روحی عمیقی در مولانا شد که آثارش را با نغمه‌های شور، عرفان، درد و وصال آراسته ساخت.

مولانا دو بار ازدواج کرد. نخست با گوهر خاتون، که حاصل آن دو پسر به نام‌های سلطان ولد و علاءالدین محمد بود. ازدواج دوم او با خاتون قونوی بود که از وی نیز صاحب دو فرزند به نام‌های مظفرالدین امیر عالم و ملک خاتون شد. فرزندان مولانا نیز به راه عرفان و ادب ادامه دادند، به‌ویژه سلطان ولد که نقش مهمی در گردآوری و حفظ آثار پدرش داشت.

زندگینامه مولانا

پس از ناپدید شدن شمس تبریزی که تأثیری عمیق و جاودانه بر روح و اندیشه مولانا گذاشت، او برای مدتی با صلاح‌الدین زرکوب و سپس با حسام‌الدین چلبی همراه شد. همراهی با حسام‌الدین سرآغاز نگارش مثنوی معنوی شد، اثری که امروز از آن به عنوان قرآن فارسی یاد می‌شود و شاهکاری بی‌بدیل در عرفان اسلامی به شمار می‌رود.

مولوی که در طول عمر ۶۸ ساله‌اش با استادان و عرفای برجسته‌ای حشر و نشر داشت، اما هیچ‌کدام به اندازه شمس تبریزی در وجودش تحول ایجاد نکردند. رابطه عمیق و رازآلود او با شمس، مفاهیمی همچون فنا، عشق الهی، اتحاد با حق و معرفت شهودی را در اشعار او متبلور کرد. مولانا با ادغام عشق، شعر و عرفان، آیینه‌ای برای مشاهده خداوند درون انسان خلق کرد و جهانی از معانی و احساسات عرفانی را گشود که همچنان تا امروز طنین‌انداز است.

آثار و اندیشه‌های مولانا امروز نه‌تنها در جهان فارسی‌زبان، بلکه در سراسر دنیا، از ترکیه تا اروپا و آمریکا، مورد توجه قرار دارد و اشعارش به زبان‌های بسیاری ترجمه شده‌اند. او شاعر جهانی روح و عشق است؛ مردی که با زبان شعر، انسان را به بازگشت به خویشتن حقیقی فراخواند و راهی نو در درک معنای زندگی گشود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *